نقد و معرفی کتاب «مراسلات طهران
روزی در کتابفروشی خوارزمی، کتاب «مراسلات طهران، نامههای مباشر میرزا حسین خان مبصّرالسلطنه از تهران به کاشان، 1304 تا 1309ق.» به انضمام نام خانم منصوره اتحادیه، مرا به خود جلب کرد. کتاب را برداشتم تا تورقی بکنم،
پژوهشگر: تورج امینی
روزی در کتابفروشی خوارزمی، کتاب «مراسلات طهران، نامههای مباشر میرزا حسین خان مبصّرالسلطنه از تهران به کاشان، 1304 تا 1309ق.» به انضمام نام خانم منصوره اتحادیه، مرا به خود جلب کرد. کتاب را برداشتم تا تورقی بکنم، با خواندن اولین جمله از نامهای که تحت عنوان نامه چهلم آمده بود، چشمانم برق زد:
«محبوب جان من، إن شاء الله لایزال از فیوضات نازله از سماء عظمت و اجلال غیبی لایزال بهرهمند و قرین عزت و اقبال بوده باشید، به منـّه و فضله و کرمه». 1
بدون تردید این جملات از قلم یک بابی و یا بهایی میتوانست نوشته شده باشد. «مراسلات طهران» عنوانی است که سرکار خانم منصوره اتحادیه برای نامههایی که از طهران به کاشان نگاشته شده، انتخاب نموده است. نام نویسنده نامهها «میرزا حسن خان» و نام گیرنده مراسلات، «میرزا حسین خان مبصّرالسلطنه» است. بر اساس مطالب مندرج در این رسائل، مقدمه مفیدی نیز به قلم خانم اتحادیه برای کتاب مزبور به رشته تحریر درآمده و در آن مقدمه اشاره شده است که از میرزا حسن خان اطلاعات مختصری در دست داریم:
از شواهد بر میآید که میرزا حسن خان یکی از اقوام مادری میرزا حسین خان بوده، 2 امور مالی میرزا حسین خان را در تهران انجام میداده، با احترام و علاقه بسیار میرزا حسین خان را خطاب میکرده و به قول خودش پانزده شانزده سال این وظیفه را برعهده داشته است [...] میرزا حسن خان در سفارت انگلیس منشی چهارم بود و زبان انگلیسی هم میدانست [...] در محله چال میدان خانه داشت و چون چال میدان محله مرغوبی نبود خانهاش را فروخت و در محله دولت خانه خرید [...] مانند بسیاری از کارمندان سفارت ایرانی سفارت انگلیس در حوالی سفارت صاحب زمین بود، ولی ظاهرا ثروت هنگفتی نداشت، چون برای خرید خانهاش مجبور به قرض شد . 3
میتوان گفت گذشته از گزارش فعالیتهای اقتصادی و اظهاراتی که میرزا حسن خان مزبور نسبت به فرزندان و خانواده خود کرده، این تمام چیزی است که در باره موقعیت اجتماعی او میتوان از نامههای مربوطه دریافت نمود. مشارالیه مباشر امور مالی مبصرالسلطنه در طهران بود و اکثر نوشتههای آن نامهها درباره خرید و فروش زمین، خانه، باغ و صرّافیهایی است که میرزا حسن خان برای مبصرالسلطنه انجام داده است.
خانم اتحادیه درباره حسین خان مبصرالسلطنه هم اطلاعاتی مختصر به دست داده است. از مقدمه کتاب میفهمیم که مبصرالسلطنه در شهرهای مختلف از سال 1304 تا 1334 و اغلب در سمتهای ریاست گمرک و تلگرافخانه و همچنین مأمور مالیات به کار اشتغال داشته، در سال اخیر به پاریس رفته و سپس همان جا درگذشته است. 4 برای آنچه که من به دنبال بیان و شرح آن هستم (ارتباط روشناندیشان دوره قاجار با بابیان و بهاییان)، این جملاتی که مشارالیها در خصوص تجددخواهی مبصرالسلطنه به رشته تحریر درآورده، میتواند مفید باشد:
با بررسی نامههای موجود متوجه میشویم که میرزا حسین خان عقاید تجددخواهانه داشته، چرا که از میرزا حسن خان خواسته برای او یک ارگ بخرد و به کاشان بفرستد و یا اینکه سفارش کرده است کتابی درباره تأدیب اطفال به قلم میرزا افلاطون تهیه کند. میرزا حسین خان مشترک روزنامه اختر بوده و در مکاتبات توصیه کرده کتاب یک خانم انگلیسی را از تهران برایش بفرستند. به نظر میرسد با زبان فرانسه و احتمالا زبان انگلیسی نیز آشنا بوده و بعدها پسرانش را برای تحصیل به اروپا فرستاده است. 5 میرزا حسین خان کتابخانه قابل توجهی داشت که در آن همه نوع کتابی دیده میشد [...] میرزا حسین خان در سال 1307ق. هنگامی که ادوارد براون، محقق و دانشمند انگلیسی از کاشان عبور میکرد، او را به شام دعوت کرد و براون از ملاقات خود گزارش جالبی در کتاب معروفش یک سال در میان ایرانیان نگاشته و اضافه کرده است که میرزا حسین خان موسیقیدان بود. 6
با خواندن کتاب مراسلات طهران، میتوان گفت که میرزا حسن خان اصفهانی، مباشر امور اقتصادی میرزا حسین خان مبصرالسلطنه، به آیین بهایی اعتقاد داشته است. دریافت این یقین هیچ گونه کنکاش و تلاش خاصی نمیخواهد و تنها اگر خواننده کمی با اصطلاحات آیین بهایی آشنا باشد، این امر به سادگی میسر میگردد.
کسانی که با آیینهای بابی و بهایی آشنایی دارند، میدانند که سبک نوشتاری بابیان و بهاییان دوره قاجار خاص است و به سادگی میتوان متنی را که سید باب، بهاءالله و عبدالبها تحریر نموده باشند، تشخیص داد. نحوه جمله پردازیها و به کار بردن کلمات و اصطلاحات مخصوص و ترکیبات جدید لغوی، نه تنها نوشتههای افراد فوقالذکر را از غیر ایشان متمایز میکند، بلکه خود این اشخاص نیز در داخل ادبیات بابی و بهایی، دارای سبک نوشتار منحصر به فرد هستند. انشای سید باب کاملا متمایز از بهاءالله و دیگران است و به همین سیاق متنی که بهاءالله، عبدالبها و حتی شوقی ربانی نوشته باشند، بدون امضا نیز قابل تشخیص است که از کدام یک است. به همین ترتیب نویسندگان بابی و بهایی دوره قاجار نیز متأثر از ادبیات جدید این دو آیین هستند و استفادههای خاصی که در آثارشان از ترکیب کلمات و عبارات صورت میگیرد، میتواند نشانهای باشد که نویسنده وابسته به این دو آیین هست و یا نیست.
در مراسلات طهران، مهمترین نکته این است که رویکرد معنایی نامهها مذهبی نیست و صرفا جنبه اقتصادی دارد. اکثرا درباره خرید و تعمیر و فروش زمین و باغ و خانه است و از این فعالیتهای روزمره، نمیتوان چیزی مذهبی استخراج کرد، اما گاهی عباراتی در نامهها، خصوصا در آغاز یا انتهای آنها وجود دارد که مطابق با سبک ادبیات بهایی است:
«سرکار عظمت مدار، مقرب الخاقان میرزا زین العابدین خان، حاضر الوقت سلام و به تحیات مشتاقانه ذاکرند و به اذکار بدیعه و بیان صفات حمیده سرکار مشغول.» 7
هیچ یک از لغات در این چند عبارت، تازه و خودساخته نیست، اما ترکیب «تحیات مشتاقانه» و خصوصا عبارت «اذکار بدیعه»، نشان میدهند که نویسنده با ادبیات بهایی سر و کار دارد و از آن تأثیر پذیرفته است. همچنین است عبارات و ترکیبات: «بدایع مواهب الهیه» 8، «روحی و ذاتی و حقیقتی لعزتک الفدا» 9، «به یمن الطاف الهیه در جمیع عوالم و نشآت وجودیه» 10، «فروغ انوار الهیه و طلوع آثار ربانیه» 11 و .... (که البته به ندرت در نامهها مورد استفاده قرار گرفتهاند و به نسبت تعداد نامهها که 131 عدد است، چندان زیاد نیستند)؛ همگی گویای آن میتوانند باشند که نویسنده نامهها، اعتقاد بهایی داشته است.
اما استناد به بهایی بودن حاجی میرزا حسن خان، منشی سفارت انگلیس، تنها به این چند جمله خلاصه نمیشود. وقتی نامهها را به ترتیب زمانی بخوانیم، نخستین جایی که میتوان از آن به بهایی بودن میرزا حسن خان شک کرد، جایی است که او در تاریخ 25 ذی حجه 1305ق. از دیدار خود و میرزا اسدالله نام، با والده و ناپدری مبصرالسلطنه سخن میگوید:
«مشهدی حاجی آقا داخل شد [...] بعد از ورود به طوری خضوع و خشوع و پذیرایی به عمل آورد که فوق آن متصور نمیشد. حالت جناب آقا میرزا اسدالله را هم مشهود نظر دارید، در این موقع زود بساط تبلیغ را منبسط میفرمودند». 12
البته بعدا که نامهها خوانده شود، کاملا معلوم میگردد که میرزا اسدالله نیز بهایی و همچون میرزا حسن خان اهل اصفهان است. کسی که با تاریخ آیین بهایی آشنا باشد، میداند که میرزا اسدالله مزبور باجناغ عبدالبها، یکی از مبلغان بزرگ بهاییان و همان کسی است که حدود 10 سال پس از نگارش این نامهها، صندوق حاوی جسد سید باب را از ایران به حیفا برد و به دست عبدالبها سپرد.
از آن جملات صریح فوقالذکر، نکتهای دیگر نیز آشکار میشود که مبصرالسلطنه نه فقط با میرزا اسدالله اصفهانی آشنا، بلکه به خوبی به روش او در تبلیغ آیین بهایی نیز آگاه بوده و به عبارت دیگر میتوان فهمید که مبصرالسلطنه با بهاییان ارتباط بسیار نزدیک داشته است. ارتباط حاجی میرزا حسن و مبصرالسلطنه با آیین بهایی منحصر به این نامه نیست. جملات دیگری نیز در طی نامهها به چشم میآید که هم بهایی بودن میرزا حسن خان را برملا میکند و هم ارتباط دوستانه مبصرالسلطنه را با بهاییان به نمایش میگذارد:
مقرر فرموده بودید نوزده قران به آن شخص پریشان که از احباب [= بهاییان] است، داده شود. وجه مزبور به ایشان تسلیم خواهد شد. 13
سابقا فرموده بودید باغی نزدیک شهر اگر پیدا شود، ابتیاع نمایم. یکی از احباب که عازم ارض مقصود [= عکا، محل تبعید بهاءالله] است، باغی جدید که دیوار و ساخت آن تازه است، بیرون دروازه قزوین، نزدیک باغ جنب گلشن، احداث نموده و سمت قبله آن را هم عمارت ساخته، اراده فروش دارد. 14
سرکار مقربالخاقان آقا میرزا اسدالله مستوفی، از قرار معلوم به کاشان وارد و ایشان را دعوت فرمودهاید. از مفاد مرقومه سرکار معلوم شد ایشان را شناختهاید. همشیره جناب مستطاب آقا میرزا اسدالله [اصفهانی] خودمان که در ارض اقدس [= عکا] تشریف دارند، عیال ایشان است و از ابرار و اخیارند. وکالت امور اصفهان را به ایشان دادهام، خیلی محترم و از واردین مقام معنویتند. در مسافرت مکه در مراجعت با ایشان بودیم. 15
این آقا میرزا اسدالله مستوفی نیز اصفهانی بود و در تاریخ آیین بهایی به عنوان میرزا اسدالله وزیر معروف است که تقریبا مقارن با نوشتن همین نامه در دستگاه ظلالسلطان ارج و مقام زیادی پیدا کرد تا آنکه پس از مشروطه او را به زندان افکندند و او مجبور شد برای ادای مطالبات حکومت، املاک و اموال خود را به فروش برساند. 16
در کتب و نوشتههای بهاییان میتوان رد پایی مختصر از حاجی میرزا حسن یافت در کتاب رسائل و رقائم میرزا ابوالفضل گلپایگانی به این شخص اشاره شده است:
«جناب آقا میرزا جواد، داماد جناب مشکین قلم، مذکور داشتند که جناب محبوب معظم مفخم، حاجی میرزا حسن منشی سفارت سنیه دولت علیه انگلیس، از برای چرچیل صاحب انگلیسی بعضی کتابها که صورت آن را تلگراف نموده بودهاند، خواستهاند.» 17
در کتاب مراسلات طهران میتوان به ارتباط دوستانه میرزا حسن خان و سیدنی چرچیل، مترجم اول سفارت انگلیس پی برد و از آنجا که میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کار خرید و فروش کتاب نبود و از مبلغان بزرگ بهایی در همان دوره در ایران بود، میتوان حدس زد که میرزا حسن خان کتب آیین بهایی را برای سیدنی چرچیل میخواسته است و آنها نیز این کار را برعهده گلپایگانی نهادهاند.
بنابه نوشته همین گلپایگانی، حاجی میرزا حسن خان اصفهانی از خوشنویسان و سرهنویسان عصر خود بوده است. گلپایگانی در نامهای که به میرزا رضاخان افشار قزوینی 18 نوشت، در جواب افشار که از نبودن سرهنویسان نالیده بود، نام تنی چند از آن اشخاص را بر کاغذ آورد:
«دیگری از نامداران این در و سرافرازان این کشور، مهین پرستنده فرگاه یزدانی، حاجی میرزا حسن خوشنویس اسپهانی است. جوانی آهسته و خردمند و دیندار و دانشوری هنرمند و هشیار است. گرد آلایش به دامن پاکش ننشسته و نام نامیاش به نافرمانی و بی پروایی آلوده نگـشته. شکـسته را نیک درست مینویسد و در کشور ایران در این هنر همال ندارد. به آمیغ، درویش 19، درویش درگاه اوست و شفیعا 20، پوزشخواه فرگاه وی.» 21
حاجی میرزا حسن بهایی بود، ولی آیا اعتقاد مبصرالسلطنه چه میتوانست باشد؟ از بعضی اشاراتی که در نامهها موجود است، نه تنها به ارتباط نزدیک مبصرالسلطنه به بهاییان میتوان پی برد، بلکه در دو موضع میتوان به اعتقاد او نیز شک کرد و او را در زمره بهاییان محسوب داشت. با این حال حکم قطعی دادن درباره مبصرالسلطنه آسان نیست و او ممکن است قلبا به آیین بهایی روی آورده باشد، اما در ظاهر بنابه موقعیت اجتماعی، خود را از تشهیر بدین نام حفظ نموده و بالتبع خانوادهاش نیز ممکن است که از بهایی بودن او بی خبر مانده باشند. حاجی میرزا حسن خان در نامه صد و بیستم، به مبصرالسلطنه چنین نوشته است:
«به حق حقیقی در موارد هیچ کس، مخصوص در موارد آن محبوب محترم، به خطا و خیانت نبودهام و الطاف کامله او ظلّ شأنه نخواهد گذاشت در نایره انفعال وارد باشم. اگر چه من و شما در مبادی امر به انتساب قدسیه هم قدم بودهایم و مال و اموال من در سعه انتساب راجع به خود آن قدوه احباب بوده [...] .» 23
معنا و مدلول این جملات، به واقع نشاندهنده بهایی بودن مبصرالسلطنه است و گر نه دلیل ندارد که میرزا حسن خان او را «قدوه احباب» بخواند و یا آنکه همقدمی خودشان را در «مبادی قدسیه» به او گوشزد کند. پیش از این نیز حاجی میرزا حسن با عبارات و جملاتی صریح، تردیدهایی نسبت به بهایی بودن مبصرالسلطنه برانگیخته بود:
پس از ادای فرایض عبودیت، معروض خاطر قدر میمنت مظاهر عالی میدارد که عرض مطلبی دارم و آن را به طور لری و سادگی، بدون زواید معروض میدارم و آن این است که امرا نسبت خود را به امرالله [= آیین بهایی] میدهند و باید به قدر قوه و طاقت در خدمت امر [= آیین بهایی] کوشند. اگر امری را نداند که خیرش به امر [= آیین بهایی] راجع است، به کلی از آن امر اجتناب نموده، تبرّی جوید و جان مطلب این است که اسمعیل نام کلیمی که باقی دارد، ورشکست شده، دو پسرهای او که سابقا در همدان بوده و فعلا در تهران هستند از مؤمنین و مقبلین امر میباشند و از جمله نفوس خیلی محرومه و کثیر میباشند و از حالت سرکار عالی هم اطلاع دارند و از قراری که معلوم شد، سرکار عالی همراهی نفرمودهاید.
دو پسرهایش نزد فدوی آمده، تفصیل را اظهار داشتند. فدوی گفتم البته سرکار اطلاع نداشتهاند، حالی که با اغیار [= غیر بهاییان] نهایت ملاطفت و عنایت همراهی و جانبداری داشته باشید، از احباب و ملتمسین امر به طریق اولی.
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری 24
به رغم این احوال، گرفتن زن دوم توسط مبصرالسلطنه شاهدی است که با رفتار اجتماعی بهاییان مباینت دارد:
«شنیدهام سرکار عیال دیگر بردهاید، إن شاء الله به خیر است و به مبارکی مقرون. ولی دو عیال داشتن در رشته عقاید مخلص مرتبط نیست و راه ندارد.» 25
همان طور که به درستی خانم اتحادیه تذکر داده است، کتاب مراسلات طهران، از منابع مورد استفاده درباره نحوه خرید و فروش مستغلات و همچنین مأخذی درخور تأمل درباره چگونگی گسترش شهر طهران است. اما با توجه به مطالب مندرج در آن نامهها، به گمان من این کتاب میتواند یکی از منابع مطالعه تاریخ آیین بهایی، جامعهشناسی بهاییان طهران و نشاندهنده گوشهای از امور اقتصادی و روابط اجتماعی آنان باشد. با نگاه به اسامی که میرزا حسن خان در مراسلاتش ذکر نموده و شرحی که بر روابط اقتصادی و اجتماعی خود با ایشان داده، میتوان فهمید برخی از نامهای مهم این نامهها، متعلق به بهاییان اواخر دوره ناصری است. میرزا اسدالله اصفهانی، میرزا اسدالله مستوفی، میرزا محمود نراقی و پسرش میرزا عطاءالله، آقا میرزا آقا، میرزا اسدالله حکیم، آقا سید ابوتراب، وکیلالدوله (میرزا آقا نور در اصفهان) و …. از کسانی هستند که گاه گذرا و گاه به تواتر نامشان در این نامهها آمده و حاجی میرزا حسن خان ضمن رفع و رجوع امور مبصرالسلطنه، به امور اینان نیز توجه داشته و از موقعیت اجتماعی خود برای رفع گرفتاریهای آنان نیز کوشش مینموده است.
با خواندن کتاب مراسلات طهران نکتهای دیگر نیز روشن میشود و آن این است که تا همین ایام از دوره ناصری، بین ازلیان و بهاییان، آن جدایی کلی که تا پیروزی مشروطه تثبیت شد، هنوز صورت وقوع نگرفته بود. در نامههای حاجی میرزا حسن خان میتوان بر روابط مشارالیه با برخی از ازلیان آگاه شد و شواهدی را نیز بر این ادعا یافت.
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
«محبوب جان من، إن شاء الله لایزال از فیوضات نازله از سماء عظمت و اجلال غیبی لایزال بهرهمند و قرین عزت و اقبال بوده باشید، به منـّه و فضله و کرمه». 1
بدون تردید این جملات از قلم یک بابی و یا بهایی میتوانست نوشته شده باشد. «مراسلات طهران» عنوانی است که سرکار خانم منصوره اتحادیه برای نامههایی که از طهران به کاشان نگاشته شده، انتخاب نموده است. نام نویسنده نامهها «میرزا حسن خان» و نام گیرنده مراسلات، «میرزا حسین خان مبصّرالسلطنه» است. بر اساس مطالب مندرج در این رسائل، مقدمه مفیدی نیز به قلم خانم اتحادیه برای کتاب مزبور به رشته تحریر درآمده و در آن مقدمه اشاره شده است که از میرزا حسن خان اطلاعات مختصری در دست داریم:
از شواهد بر میآید که میرزا حسن خان یکی از اقوام مادری میرزا حسین خان بوده، 2 امور مالی میرزا حسین خان را در تهران انجام میداده، با احترام و علاقه بسیار میرزا حسین خان را خطاب میکرده و به قول خودش پانزده شانزده سال این وظیفه را برعهده داشته است [...] میرزا حسن خان در سفارت انگلیس منشی چهارم بود و زبان انگلیسی هم میدانست [...] در محله چال میدان خانه داشت و چون چال میدان محله مرغوبی نبود خانهاش را فروخت و در محله دولت خانه خرید [...] مانند بسیاری از کارمندان سفارت ایرانی سفارت انگلیس در حوالی سفارت صاحب زمین بود، ولی ظاهرا ثروت هنگفتی نداشت، چون برای خرید خانهاش مجبور به قرض شد . 3
میتوان گفت گذشته از گزارش فعالیتهای اقتصادی و اظهاراتی که میرزا حسن خان مزبور نسبت به فرزندان و خانواده خود کرده، این تمام چیزی است که در باره موقعیت اجتماعی او میتوان از نامههای مربوطه دریافت نمود. مشارالیه مباشر امور مالی مبصرالسلطنه در طهران بود و اکثر نوشتههای آن نامهها درباره خرید و فروش زمین، خانه، باغ و صرّافیهایی است که میرزا حسن خان برای مبصرالسلطنه انجام داده است.
خانم اتحادیه درباره حسین خان مبصرالسلطنه هم اطلاعاتی مختصر به دست داده است. از مقدمه کتاب میفهمیم که مبصرالسلطنه در شهرهای مختلف از سال 1304 تا 1334 و اغلب در سمتهای ریاست گمرک و تلگرافخانه و همچنین مأمور مالیات به کار اشتغال داشته، در سال اخیر به پاریس رفته و سپس همان جا درگذشته است. 4 برای آنچه که من به دنبال بیان و شرح آن هستم (ارتباط روشناندیشان دوره قاجار با بابیان و بهاییان)، این جملاتی که مشارالیها در خصوص تجددخواهی مبصرالسلطنه به رشته تحریر درآورده، میتواند مفید باشد:
با بررسی نامههای موجود متوجه میشویم که میرزا حسین خان عقاید تجددخواهانه داشته، چرا که از میرزا حسن خان خواسته برای او یک ارگ بخرد و به کاشان بفرستد و یا اینکه سفارش کرده است کتابی درباره تأدیب اطفال به قلم میرزا افلاطون تهیه کند. میرزا حسین خان مشترک روزنامه اختر بوده و در مکاتبات توصیه کرده کتاب یک خانم انگلیسی را از تهران برایش بفرستند. به نظر میرسد با زبان فرانسه و احتمالا زبان انگلیسی نیز آشنا بوده و بعدها پسرانش را برای تحصیل به اروپا فرستاده است. 5 میرزا حسین خان کتابخانه قابل توجهی داشت که در آن همه نوع کتابی دیده میشد [...] میرزا حسین خان در سال 1307ق. هنگامی که ادوارد براون، محقق و دانشمند انگلیسی از کاشان عبور میکرد، او را به شام دعوت کرد و براون از ملاقات خود گزارش جالبی در کتاب معروفش یک سال در میان ایرانیان نگاشته و اضافه کرده است که میرزا حسین خان موسیقیدان بود. 6
با خواندن کتاب مراسلات طهران، میتوان گفت که میرزا حسن خان اصفهانی، مباشر امور اقتصادی میرزا حسین خان مبصرالسلطنه، به آیین بهایی اعتقاد داشته است. دریافت این یقین هیچ گونه کنکاش و تلاش خاصی نمیخواهد و تنها اگر خواننده کمی با اصطلاحات آیین بهایی آشنا باشد، این امر به سادگی میسر میگردد.
کسانی که با آیینهای بابی و بهایی آشنایی دارند، میدانند که سبک نوشتاری بابیان و بهاییان دوره قاجار خاص است و به سادگی میتوان متنی را که سید باب، بهاءالله و عبدالبها تحریر نموده باشند، تشخیص داد. نحوه جمله پردازیها و به کار بردن کلمات و اصطلاحات مخصوص و ترکیبات جدید لغوی، نه تنها نوشتههای افراد فوقالذکر را از غیر ایشان متمایز میکند، بلکه خود این اشخاص نیز در داخل ادبیات بابی و بهایی، دارای سبک نوشتار منحصر به فرد هستند. انشای سید باب کاملا متمایز از بهاءالله و دیگران است و به همین سیاق متنی که بهاءالله، عبدالبها و حتی شوقی ربانی نوشته باشند، بدون امضا نیز قابل تشخیص است که از کدام یک است. به همین ترتیب نویسندگان بابی و بهایی دوره قاجار نیز متأثر از ادبیات جدید این دو آیین هستند و استفادههای خاصی که در آثارشان از ترکیب کلمات و عبارات صورت میگیرد، میتواند نشانهای باشد که نویسنده وابسته به این دو آیین هست و یا نیست.
در مراسلات طهران، مهمترین نکته این است که رویکرد معنایی نامهها مذهبی نیست و صرفا جنبه اقتصادی دارد. اکثرا درباره خرید و تعمیر و فروش زمین و باغ و خانه است و از این فعالیتهای روزمره، نمیتوان چیزی مذهبی استخراج کرد، اما گاهی عباراتی در نامهها، خصوصا در آغاز یا انتهای آنها وجود دارد که مطابق با سبک ادبیات بهایی است:
«سرکار عظمت مدار، مقرب الخاقان میرزا زین العابدین خان، حاضر الوقت سلام و به تحیات مشتاقانه ذاکرند و به اذکار بدیعه و بیان صفات حمیده سرکار مشغول.» 7
هیچ یک از لغات در این چند عبارت، تازه و خودساخته نیست، اما ترکیب «تحیات مشتاقانه» و خصوصا عبارت «اذکار بدیعه»، نشان میدهند که نویسنده با ادبیات بهایی سر و کار دارد و از آن تأثیر پذیرفته است. همچنین است عبارات و ترکیبات: «بدایع مواهب الهیه» 8، «روحی و ذاتی و حقیقتی لعزتک الفدا» 9، «به یمن الطاف الهیه در جمیع عوالم و نشآت وجودیه» 10، «فروغ انوار الهیه و طلوع آثار ربانیه» 11 و .... (که البته به ندرت در نامهها مورد استفاده قرار گرفتهاند و به نسبت تعداد نامهها که 131 عدد است، چندان زیاد نیستند)؛ همگی گویای آن میتوانند باشند که نویسنده نامهها، اعتقاد بهایی داشته است.
اما استناد به بهایی بودن حاجی میرزا حسن خان، منشی سفارت انگلیس، تنها به این چند جمله خلاصه نمیشود. وقتی نامهها را به ترتیب زمانی بخوانیم، نخستین جایی که میتوان از آن به بهایی بودن میرزا حسن خان شک کرد، جایی است که او در تاریخ 25 ذی حجه 1305ق. از دیدار خود و میرزا اسدالله نام، با والده و ناپدری مبصرالسلطنه سخن میگوید:
«مشهدی حاجی آقا داخل شد [...] بعد از ورود به طوری خضوع و خشوع و پذیرایی به عمل آورد که فوق آن متصور نمیشد. حالت جناب آقا میرزا اسدالله را هم مشهود نظر دارید، در این موقع زود بساط تبلیغ را منبسط میفرمودند». 12
البته بعدا که نامهها خوانده شود، کاملا معلوم میگردد که میرزا اسدالله نیز بهایی و همچون میرزا حسن خان اهل اصفهان است. کسی که با تاریخ آیین بهایی آشنا باشد، میداند که میرزا اسدالله مزبور باجناغ عبدالبها، یکی از مبلغان بزرگ بهاییان و همان کسی است که حدود 10 سال پس از نگارش این نامهها، صندوق حاوی جسد سید باب را از ایران به حیفا برد و به دست عبدالبها سپرد.
از آن جملات صریح فوقالذکر، نکتهای دیگر نیز آشکار میشود که مبصرالسلطنه نه فقط با میرزا اسدالله اصفهانی آشنا، بلکه به خوبی به روش او در تبلیغ آیین بهایی نیز آگاه بوده و به عبارت دیگر میتوان فهمید که مبصرالسلطنه با بهاییان ارتباط بسیار نزدیک داشته است. ارتباط حاجی میرزا حسن و مبصرالسلطنه با آیین بهایی منحصر به این نامه نیست. جملات دیگری نیز در طی نامهها به چشم میآید که هم بهایی بودن میرزا حسن خان را برملا میکند و هم ارتباط دوستانه مبصرالسلطنه را با بهاییان به نمایش میگذارد:
مقرر فرموده بودید نوزده قران به آن شخص پریشان که از احباب [= بهاییان] است، داده شود. وجه مزبور به ایشان تسلیم خواهد شد. 13
سابقا فرموده بودید باغی نزدیک شهر اگر پیدا شود، ابتیاع نمایم. یکی از احباب که عازم ارض مقصود [= عکا، محل تبعید بهاءالله] است، باغی جدید که دیوار و ساخت آن تازه است، بیرون دروازه قزوین، نزدیک باغ جنب گلشن، احداث نموده و سمت قبله آن را هم عمارت ساخته، اراده فروش دارد. 14
سرکار مقربالخاقان آقا میرزا اسدالله مستوفی، از قرار معلوم به کاشان وارد و ایشان را دعوت فرمودهاید. از مفاد مرقومه سرکار معلوم شد ایشان را شناختهاید. همشیره جناب مستطاب آقا میرزا اسدالله [اصفهانی] خودمان که در ارض اقدس [= عکا] تشریف دارند، عیال ایشان است و از ابرار و اخیارند. وکالت امور اصفهان را به ایشان دادهام، خیلی محترم و از واردین مقام معنویتند. در مسافرت مکه در مراجعت با ایشان بودیم. 15
این آقا میرزا اسدالله مستوفی نیز اصفهانی بود و در تاریخ آیین بهایی به عنوان میرزا اسدالله وزیر معروف است که تقریبا مقارن با نوشتن همین نامه در دستگاه ظلالسلطان ارج و مقام زیادی پیدا کرد تا آنکه پس از مشروطه او را به زندان افکندند و او مجبور شد برای ادای مطالبات حکومت، املاک و اموال خود را به فروش برساند. 16
در کتب و نوشتههای بهاییان میتوان رد پایی مختصر از حاجی میرزا حسن یافت در کتاب رسائل و رقائم میرزا ابوالفضل گلپایگانی به این شخص اشاره شده است:
«جناب آقا میرزا جواد، داماد جناب مشکین قلم، مذکور داشتند که جناب محبوب معظم مفخم، حاجی میرزا حسن منشی سفارت سنیه دولت علیه انگلیس، از برای چرچیل صاحب انگلیسی بعضی کتابها که صورت آن را تلگراف نموده بودهاند، خواستهاند.» 17
در کتاب مراسلات طهران میتوان به ارتباط دوستانه میرزا حسن خان و سیدنی چرچیل، مترجم اول سفارت انگلیس پی برد و از آنجا که میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کار خرید و فروش کتاب نبود و از مبلغان بزرگ بهایی در همان دوره در ایران بود، میتوان حدس زد که میرزا حسن خان کتب آیین بهایی را برای سیدنی چرچیل میخواسته است و آنها نیز این کار را برعهده گلپایگانی نهادهاند.
بنابه نوشته همین گلپایگانی، حاجی میرزا حسن خان اصفهانی از خوشنویسان و سرهنویسان عصر خود بوده است. گلپایگانی در نامهای که به میرزا رضاخان افشار قزوینی 18 نوشت، در جواب افشار که از نبودن سرهنویسان نالیده بود، نام تنی چند از آن اشخاص را بر کاغذ آورد:
«دیگری از نامداران این در و سرافرازان این کشور، مهین پرستنده فرگاه یزدانی، حاجی میرزا حسن خوشنویس اسپهانی است. جوانی آهسته و خردمند و دیندار و دانشوری هنرمند و هشیار است. گرد آلایش به دامن پاکش ننشسته و نام نامیاش به نافرمانی و بی پروایی آلوده نگـشته. شکـسته را نیک درست مینویسد و در کشور ایران در این هنر همال ندارد. به آمیغ، درویش 19، درویش درگاه اوست و شفیعا 20، پوزشخواه فرگاه وی.» 21
حاجی میرزا حسن بهایی بود، ولی آیا اعتقاد مبصرالسلطنه چه میتوانست باشد؟ از بعضی اشاراتی که در نامهها موجود است، نه تنها به ارتباط نزدیک مبصرالسلطنه به بهاییان میتوان پی برد، بلکه در دو موضع میتوان به اعتقاد او نیز شک کرد و او را در زمره بهاییان محسوب داشت. با این حال حکم قطعی دادن درباره مبصرالسلطنه آسان نیست و او ممکن است قلبا به آیین بهایی روی آورده باشد، اما در ظاهر بنابه موقعیت اجتماعی، خود را از تشهیر بدین نام حفظ نموده و بالتبع خانوادهاش نیز ممکن است که از بهایی بودن او بی خبر مانده باشند. حاجی میرزا حسن خان در نامه صد و بیستم، به مبصرالسلطنه چنین نوشته است:
«به حق حقیقی در موارد هیچ کس، مخصوص در موارد آن محبوب محترم، به خطا و خیانت نبودهام و الطاف کامله او ظلّ شأنه نخواهد گذاشت در نایره انفعال وارد باشم. اگر چه من و شما در مبادی امر به انتساب قدسیه هم قدم بودهایم و مال و اموال من در سعه انتساب راجع به خود آن قدوه احباب بوده [...] .» 23
معنا و مدلول این جملات، به واقع نشاندهنده بهایی بودن مبصرالسلطنه است و گر نه دلیل ندارد که میرزا حسن خان او را «قدوه احباب» بخواند و یا آنکه همقدمی خودشان را در «مبادی قدسیه» به او گوشزد کند. پیش از این نیز حاجی میرزا حسن با عبارات و جملاتی صریح، تردیدهایی نسبت به بهایی بودن مبصرالسلطنه برانگیخته بود:
پس از ادای فرایض عبودیت، معروض خاطر قدر میمنت مظاهر عالی میدارد که عرض مطلبی دارم و آن را به طور لری و سادگی، بدون زواید معروض میدارم و آن این است که امرا نسبت خود را به امرالله [= آیین بهایی] میدهند و باید به قدر قوه و طاقت در خدمت امر [= آیین بهایی] کوشند. اگر امری را نداند که خیرش به امر [= آیین بهایی] راجع است، به کلی از آن امر اجتناب نموده، تبرّی جوید و جان مطلب این است که اسمعیل نام کلیمی که باقی دارد، ورشکست شده، دو پسرهای او که سابقا در همدان بوده و فعلا در تهران هستند از مؤمنین و مقبلین امر میباشند و از جمله نفوس خیلی محرومه و کثیر میباشند و از حالت سرکار عالی هم اطلاع دارند و از قراری که معلوم شد، سرکار عالی همراهی نفرمودهاید.
دو پسرهایش نزد فدوی آمده، تفصیل را اظهار داشتند. فدوی گفتم البته سرکار اطلاع نداشتهاند، حالی که با اغیار [= غیر بهاییان] نهایت ملاطفت و عنایت همراهی و جانبداری داشته باشید، از احباب و ملتمسین امر به طریق اولی.
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری 24
به رغم این احوال، گرفتن زن دوم توسط مبصرالسلطنه شاهدی است که با رفتار اجتماعی بهاییان مباینت دارد:
«شنیدهام سرکار عیال دیگر بردهاید، إن شاء الله به خیر است و به مبارکی مقرون. ولی دو عیال داشتن در رشته عقاید مخلص مرتبط نیست و راه ندارد.» 25
همان طور که به درستی خانم اتحادیه تذکر داده است، کتاب مراسلات طهران، از منابع مورد استفاده درباره نحوه خرید و فروش مستغلات و همچنین مأخذی درخور تأمل درباره چگونگی گسترش شهر طهران است. اما با توجه به مطالب مندرج در آن نامهها، به گمان من این کتاب میتواند یکی از منابع مطالعه تاریخ آیین بهایی، جامعهشناسی بهاییان طهران و نشاندهنده گوشهای از امور اقتصادی و روابط اجتماعی آنان باشد. با نگاه به اسامی که میرزا حسن خان در مراسلاتش ذکر نموده و شرحی که بر روابط اقتصادی و اجتماعی خود با ایشان داده، میتوان فهمید برخی از نامهای مهم این نامهها، متعلق به بهاییان اواخر دوره ناصری است. میرزا اسدالله اصفهانی، میرزا اسدالله مستوفی، میرزا محمود نراقی و پسرش میرزا عطاءالله، آقا میرزا آقا، میرزا اسدالله حکیم، آقا سید ابوتراب، وکیلالدوله (میرزا آقا نور در اصفهان) و …. از کسانی هستند که گاه گذرا و گاه به تواتر نامشان در این نامهها آمده و حاجی میرزا حسن خان ضمن رفع و رجوع امور مبصرالسلطنه، به امور اینان نیز توجه داشته و از موقعیت اجتماعی خود برای رفع گرفتاریهای آنان نیز کوشش مینموده است.
با خواندن کتاب مراسلات طهران نکتهای دیگر نیز روشن میشود و آن این است که تا همین ایام از دوره ناصری، بین ازلیان و بهاییان، آن جدایی کلی که تا پیروزی مشروطه تثبیت شد، هنوز صورت وقوع نگرفته بود. در نامههای حاجی میرزا حسن خان میتوان بر روابط مشارالیه با برخی از ازلیان آگاه شد و شواهدی را نیز بر این ادعا یافت.
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
/ج
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}